!!...در حسرت اما

!!...گاهی چه زود دیر میشود

 

نه اینکه حـرفـی بـرای گفـتـن نبـاشـد ...


هســت ...

حـرف هسـت


عشــق هسـت


... ... ...


بـغـض هسـت


درد هسـت !!!



امــا ...


چـه بـگویـم وقـتـی


نـه در انـزوای خـالی سکوتـم دسـتی
مهـربـان


نـه تـلاش دوبـاره ای بـرای نـو شـدن ...


گمـان مبـر همیشه حـوالی خواب هـای تــو بـیـدارم


گمـان مبـر که همیشـه عـاشقـانـه می نـویـسم و م
ی خـوانـمـت



عشــق ؛


به زخـم که بـرسـد ، سکـوت می شـود
...!


زخـم که عـمیـق شـود ...  بـیـداریِ دل ،


درد دارد !



مـن ...


در ایـن بغـض هـای هـر لحـظه


در ایـن دلتـنگی هـای مـدام


در ایـن آشفـتگی هـای دقـایـقـم


دارم


سکـوت


می شـوم ...


بـا مـن از عشــق چـیـزی بگـو


پـیـش تـر از آنکه زخـم هـایـم عـمیـق شـود
.....!!!

 

نوشته شده در چهار شنبه 23 / 9 / 1390برچسب:,ساعت 10:33 توسط مهنا|

عاشقت میشم وقتایی که برا خوابیدنم لالایی میگی ولی بر عکس خواب از سرم میپره...!!!

عاشقت میشم وقتایی که می پرسم کدوم شال و روسری مو سرکنم تو هم مثل همیشه میگی نمیدونم هر کدومو دوست داری در حالی که اصلا روسری هام یادت نیست...!!

عاشقت میشم وقتایی که قبل اومدن مهمونا پابه پام در عجله ای که تو زودتر از من میوه ها رو بشوری وتو میوه خوری بچینی...

عاشقت میشم وقتایی که برام میوه میاری و خودت برام پوست میکنی...

عاشقت میشم وقتایی که جایی رفتنی زودی اماده میشی ومیای به اماده شدن من نگاه میکنی...

عاشقت میشم وقتایی که روزای تعطیل خونه ای..چیزی هوس میکنم زود میری وبرام میخریش...

عاشقت میشم وقتایی که میدونم بیرون از خونه با هزار مشکل دست و پنجه نرم میکنی ولی وقتی میای خونه همه رو پشت در جا میذاری...

عاشقت میشم وقتایی که میفهمم اینهمه عاشقتم...

عاشقتر میشم با این همه مهربونیت....دوستت دارم گلم.

نوشته شده در دو شنبه 19 / 9 / 1390برچسب:,ساعت 8:57 توسط مهنا|

 

مسئول تست کردن شراب های يک شرابسازی می ميرد، مدير کارخانه شرابسازی دنبال يک مسئول تست ديگر می گردد تا استخدام کند.
يک فرد مست با لباس ژنده و پاره برای گرفتن شغل درخواست می دهد ...

..مدير کارخانه فکر می کند چطور اورا رد کند،سرانجام او را تست می کنند.

.. به او يک گيلاس شراب می دهند و می خواهند که آنرا تست کند آزمايش می کند و می گويد: شراب قرمز، مسکات، سه ساله، و در بخش شمالی تپه رشد کرده و در ظرف فلزی عمل آمده است
مدير شرابسازی می گويد درست است

گيلاس ديگری به او می دهند...
-: اين يکی شراب قرمز کابرنه هشت ساله و در بخش جنوبی تپه رشد کرده و در چليک چوبی عمل آمده است.
مدیر: درست است

مدير موسسه که متعجب شده است با چشمکی به منشی پيشنهادی میکند. او يک گيلاس ادرار می آورد. فرد الکلی آنرا آزمايش می کند. و می گويد:
بلوند، 26 ساله، سه ماهه حامله است و اگر کار را به من ندهيد نام پدرش را هم خواهم گفت.

                      

 

نوشته شده در سه شنبه 18 / 9 / 1390برچسب:,ساعت 9:1 توسط مهنا|

 

لـبهـــایـت پر از رازهای جدیدی است

 

که بـا بوســـه

 

حـل می‌شود بـر لـب مــن ...

 

 

از لـبهـــایـت یـاس می‌چـیـنـم

 

و بوسـه‌هایت در دهـانــم

 

طعم باران دارد و شـبـنــم ...

 

داغــم می‌کـنـد بوسـه‌هایـت

 

پــس هـیـزمـش را

بـاز هـم بـیـشـتـــر کـن !!!

نوشته شده در یک شنبه 8 / 9 / 1390برچسب:,ساعت 18:37 توسط مهنا|

نوشته شده در دو شنبه 8 / 9 / 1390برچسب:,ساعت 18:13 توسط مهنا|


آخرين مطالب
» نمیبخشمت...
» به سلامتی...
» نیستی...
» اگه نباشی..
» نامرد که میشوی...
» تو...
» نمیفروشم...
» شخصیت شناسی...
» قلب یتیم من....
» باران عشق...
» سال نو مبارک....
» سال نو مبارک..
» چشم ها دروغ نمیگویند...
» غم نگاه اخر...
» تاوان...
» خدایا..
» من به امار زمین مشکوکم...
» خدایا کفرمیگویم..
» اولین روز بارانی رابه خاطر داری؟؟
» منتظر..

Design By : RoozGozar.com